loading...
هیئت مذهبی-فرهنگی حیدریون استان بوشهر
گالری مداحی های هیئت


اللّهم عجّل لویک الفرج بازدید : 30 چهارشنبه 14 تیر 1391 نظرات (0)

 

تصویر بغض ابرم و باران نمی‌شوم

من از تبار نورَم و تابان نمی‌شوم
در منجلاب خیسِ گذرگاه بی‌كسی
آرامش نسیم و طوفان نمی‌شوم
رفتی چه سخت لحظه آغاز غصّه‌ها
شمعم؛ ولی ز هجر تو گریان نمی‌شوم
من با هوای بودن تو، سخت دل‌خوشم
در كوی انقلاب تو هجران نمی‌شوم
امروز پُر شدم ز هیاهوی بودنت
كی می‌رسی ز راه كه حیران نمی‌شوم
در انقلاب حادثه‌ها با طلوع تو
در لحظه وصال، گریزان نمی‌شوم
ای آفتاب شرقی من! زودتر بیا!
بی‌نور تو ـ عزیز! ـ گلستان نمی‌شوم

 

 

حضرت مهدی

حضرت مهدی

حضرت مهدی

حضرت مهدی

 

 

ای شعر من، فدای دو چشمان خسته‌ات
ای چشم من، به پای صدای شكسته‌ات
ای آخرین حماسه بیداری صدا
وی اوّلین تصادف بیداد با خدا
چشمان مست تو به كجا می‌كِشد مرا
می‌آیی و خدای صدا می‌كُشد مرا
ای های‌های گریه مستانه‌ام بیا
وی بغض در گلو به پرستاری‌ام بیا
آغاز من بیا و مرا باز زنده كن
در این غروب سرد دلم را تو بنده كن
این را بدان كه باز ستاره شكست و رفت
آمد به شوق دیدن تو مست گشت و رفت
من می‌روم ولی برای تو آشفته‌ام بدان
چون در صدای عشق تو بشكفته‌ام بدان
این را بدان كه از غم تو آسمان شكافت
این نور عشق بود كه بر بی‌كران بتافت
دیشب هزار بار ناله زدم آسمان گریست
از عرش تا به حرمت كون و مكان گریست
امشب به پاس گریه افلاك بازگرد
ای نازنین ستاره ادراك بازگرد

 

 

 

اللّهم عجّل لویک الفرج بازدید : 19 چهارشنبه 14 تیر 1391 نظرات (0)

به زودی سایت هیئت با دامنه ی .tk  هم افتتاح میشه !

 

 

فروشگاه سایت افتتاح شد!!!

 

فعلا محصولات رزبلاگ موجود است ولی بزودی

محصولات فرهنگی مذهبی هیئت افزوده میشود!

 

 

باخرید کردن ازاین فروشگاه به امور مالی هیئت کمک کنید

حتی یک محصول برای کمک به هیئت موثر

است!!

اللّهم عجّل لویک الفرج بازدید : 27 دوشنبه 12 تیر 1391 نظرات (3)

نام من سرباز کوی عترت است .....

دوره آموزشی ام هیئت است ...

پــادگــانم چــادری شــد وصــله دار....

سر درش عکس علی با ذوالفقار .....

ارتش حیــدر محــل خدمتم .....

بهر جانبازی پی هر فرصتم ....

نقش سردوشی من یا فاطمه است .....

قمقمه ام پر ز آب علقمه است .....

رنــگ پیراهــن نه رنــگ خاکــی است .....

زینب آن را دوخته پس مشکی است .....

اسـم رمز حمله ام یاس علــی .....

افسر مافوقم عباس علی (ع).....

براي شادي روح سيد ذاكر صلوات بفرستيد......

ما اومدیم.....
میلاد منجی
حیدریون
به به
اللّهم عجّل لویک الفرج بازدید : 36 دوشنبه 18 اردیبهشت 1391 نظرات (0)

سخن آن حضرت در توصيف خداوند

موجودات را خلق نمود بدون آنكه از ماده‏اى موجود شود، و آنان را بدون هيچ مشابهى پديد آورد، با قدرتش آنها را خلق و با مشيتّش ايجاد نمود، بدون آنكه در ايجاد آن و پديد آوردنشان نيازى داشته، و در تصويرگرى آنها فائده‏اى برايش وجود داشته باشد، جز تثبيت حكمتش و آگاهى بر طاعتش و اظهار قدرت خود، و شناسائى راه عبوديّت، و گرامى‏داشت دعوتش.
 

سخن آن حضرت در توصيف قرآن

با قرآن حجتّهاى فروزان الهى، و واجبات تفسير شده، و محرّمات برحذر گردانده شده، و براهين روشن، و دلائل كافى، و فضائل ارزشمند، و مجوزات بخشيده شده، و قوانين نوشته شده روشن مى‏شود.

نزد شما كتاب گوياى خدا، و قرآن راستگو، و نور فروزان، و پرتو درخشنده را بر جاى نهاد، كه براهينش روشن و رازهايش آشكار، و ظواهرش نمايان، پيروانش مورد غبطه بوده، و آنان را بسوى بهشت رهنمون و شنيدن آن راه نجات است.

امور آن نمايان، و احكامش شكوفا، و نشانه‏هايش روشن، و محرمّاتش آشكار، و اوامرش هويدا است.


سخن آن حضرت در توصيف پدرش

خداوند پيامبر را براى پايان بخشيدن فرمانش، و به پايان رسانيدن احكامش، و تثبيت رحمت بيكرانش مبعوث كرد.

رسالت خود را با انذاز ابلاغ كرد، و از روش مشركين دورى، با رؤساى آنان دشمنى و درگير با آنان بود، با حكمت و پند نيكو بسوى پروردگارش رهنمون شد، بتها را سرنگون و گردنهاى زورمندان را به خاك مذلّت انداخت.

پدران اين امت محمد و على عليهماالسلام هستند، اگر از آنان تبعيت كنند كژى‏هاى ايشان را برطرف، و آنان را از عذاب دردناك نجات مى‏دهد، و اگر پيروى ايشان را نمايند بهشت جاودان را ارزانى ايشان مى‏كند.
 

سخن آن حضرت در فضل پدر و شوهرش

پدران دينيت- پيامبر و على عليهماالسلام- را با ناراحتى پدر نسبى‏ات خشنود ساز، ولى پدر نسبى‏ات را با ناراحتى آنان خشنود نكن، چرا كه پدر

نسبى‏ات اگر ناراحت شود آنان او را با پاداش قسمتى از هزاران قسمت ساعتى از اطاعتشان خشنود مى‏سازند، و اگر پدران دينيت ناراحت شوند پدر نسبى‏ات قادر نيست كه ايشان را خرسند سازند، چرا كه پاداش طاعتهاى تمامى اهل دنيا با ناراحتى ايشان قابل مقايسه نيست.

سعادت و رستگارى، همه سعادتها و رستگاريها، حقانيت و واقعّيت سعادت و رستگارى در كسى است كه على عليه‏السلام را در دوران زندگى و پس از شهادتش دوست داشته باشد.
 

سخن آن حضرت در كيفيت خلقتش

خداوند نورم را خلق فرمود، و آن تسبيح و تنزيه او را مى‏نمود، آنگاه آنرا در درختى از درختان بهشتى به وديعت نهاد، كه به سبب آن نور درخشان گرديد، هنگامى كه پدرم داخل بهشت شد، خداوند به او الهام كرد كه ميوه آن درخت رإ؛ ّّ بچيند و بخورد، پيامبر اين كار را انجام داد، خداوند نورم را در صلب پدرم به وديعت نهاد، آنگاه آنرا در رحم مادرم قرار داد، تا آنكه ايشان مرا به دنيا آوردند، و من از آن نور هستم، آنچه اتفاق افتاده، و آنچه اتفاق خواهد افتاد و آنچه نبوده است را مى‏دانم.

ما وسيله‏هاى الهى در ميان مخلوقاتش، و خواص او، و تنزيه‏كنندگانش، و حجت او و وارثان پيامبرانش مى‏باشيم.
 

سخن آن حضرت در توصيف شيعه

اگر به آنچه تو را بدان امر نموديم عمل كنى، و از آنچه نهى كرديم بازايستى، از شيعيان ما مى‏باشى، و در غير اينصورت از آنان شمرده نمى‏شوى.
شيعيان ما از بهترين افراد اهل بهشت مى‏باشند، دوستان ما و دوستداران دوستان ما، و دشمنان دشمنان ما و كسانى كه با قلب و زبان تسليم ما هستند از شيعيان ما شمرده نمى‏شوند، آنگاه كه با او امر ما مخالفت نموده و از نواهى ما اجتناب نكنند، و با اينهمه در بهشت مى‏باشند، وليكن بعد از آنكه با ناراحتى‏ها و گرفتاريها از گناهان پاك شوند، يا در موقفهاى قيامت با انواع دردها، يا در طبقه اول از جهنم قرار داده شوند و با عذابهاى الهى عقاب شوند، تا با محبت ما از آن نجات يابند و به حضور ما برسند.
 

سخن آن حضرت در فضيلت دانشمندان شيعه

زنى نزد آن حضرت آمده و گفت: مادر ناتوانى دارم كه بعضى از مسائل نماز براى او مورد سؤال قرار گرفته است و مرإ؛ ّّ نزد تو فرستاده تا سؤال نمايم، آن حضرت پاسخ او را داد، دوباره پرسيد پاسخ شنيد، مرحله سوم پرسيد باز پاسخ شنيد، تا ده سؤال مطرح كرد و باز پاسخ خود را دريافت، در اينجا از كثرت سؤال خجالت كشيد و گفت: اى دختر پيامبر دچار مشكل شدى، آن حضرت فرمود: سؤالاتت را مطرح كن- تا آنجا كه فرمود:
از پدرم شنيدم كه مى‏فرمود: دانشمندان شيعه در روز قيامت كه محشور مى‏شوند به اندازه كثرت علومشان و جدّيتشان در ارشاد بندگان خداوند خلعتهاى كرامت بر آنان مى‏پوشانند، تا آنجا كه بر بعضى از آنان ميليونها خلعت نور پوشانده مى‏شود- تا آنجا كه فرمود:
اى كنيز، رشته ‏اى از آن خلعتها ميليونها بار برتر است از آنچه خورشيد بر آن تابيده است. سخن آن حضرت در محبّتش به امت پدرش روايت شده:
آنگاه كه شنيد پدرش او را تزويج كرده و مهرش را مبلغى پول قرار داده، از پدرش خواست كه مهرش را شفاعت گناهكاران امت او قرار دهد، آنگاه جبرئيل نازل شد و در دستش پارچه‏اى قرار داشت كه روى آن نوشته بود: خداوند مهر فاطمه را شفاعت گناهكاران امت پدرش قرار داده است، هنگامى كه آن حضرت به حال احتضار رسيده وصيت كرد كه آن پارچه را روى سينه و زير كفنش قرار دهند، و فرمود:
آنگاه كه محشور گرديدم اين پارچه را با دستم بلند كرده در مورد گناهكاران امت پدرم شفاعت مى‏نمايم.


سخن آن حضرت در مورد قاتل فرزندش امام حسين عليه‏السلام

قاتل حسين عليه‏السلام در آتش دوزخ است.
زيان‏كار است امتى كه پسر دختر پيامبرش را به شهادت مى‏رساند.
سخن آن حضرت در فضيلت درود فرستادن به ايشان
يزيد بن عبدالملك از پدرش، از جدش روايت مى‏كند، كه گفت: به خدمت آن حضرت رسيدم، ابتدا به سلام نمود، و فرمود: پدرم در زمان زنده بودن فرمود: هر كه بر من يا بر تو سه بار درود فرستد داخل بهشت مى‏شود، او گويد: به آن حضرت گفتم: اين مطلب در زمان زندگى پيامبر و شماست يا بعد از رحلت ايشان و شما؟ فرمود:
در زمان زندگى ما و بعد از رحلتمان از اين دنيا.

سخن آن حضرت در آنچه محبوب آن حضرت است

از دنياى شما سه چيز محبوب من است: تلاوت قرآن، نگاه به چهره پيامبر، انفاق در راه خدا.
 

سخن آن حضرت در فضيلت قرائت بعضى از سور قرآن

خواننده سوره حديد و واقعه و رحمان در ملكوت آسمانها ندا كرده مى‏شود: تو ساكن بهشت فردوس مى‏باشى.
 

سخن آن حضرت در آداب غذا خوردن

در غذا خوردن دوازده ويژگى مى‏باشد كه بر هر مسلمانى واجب است آنها را بداند، چهار ويژگى واجب، چهار ويژگى مستحب، و چهار ويژگى از ادب است.
اما واجبات آن: شناخت و رضايت و خشنودى، و نام خدا را بردن و شكر او را نمودن. و اما مستحبّات آن: شستن دست قبل از غذا، و نشستن بر طرف چپ، و خوردن به سه انگشت. و اما آنچه از ادب است: خوردن از جلوى ظرف غذا، و كوچك گرفتن لقمه، و جويدن زياد، و كمتر نگريستن به چهره‏هاى مردم.
سخن آن حضرت در شدت عذاب جهنم
واى، واى، بر آنكه داخل آتش دوزخ شود.


سخن آن حضرت در تحريض به دعا نمودن بر مرده

از حضرت على عليه‏السلام روايت شده كه فرمود: به خانواده‏هاى خود دستور دهيد تا در مورد مردگانتان سخن زيبا گويند، هنگام رحلت پيامبر صلى اللَّه عليه و آله دختران بنى‏هاشم حضرت فاطمه عليهاالسلام را يارى مى‏نمودند، آن حضرت فرمود:
از ذكر مناقب و مفاخر بپرهيزيد و بر شما باد به دعا كردن.
سخن آن حضرت در ترغيب به تلاوت قرآن و دعا در شب اول دفن
روايت شده: آن حضرت هنگام احتضار به حضرت على عليه‏السلام وصيت كرد و فرمود: هنگامى كه از دنيا رفتم غسلم را به عهده گير- تا آنجا كه فرمود:- و بالاى سرم در حالى كه روبرويم قرار دارى بنشين و بسيار قرآن بخوان و دعا بنما، زيرا آن ساعتى است كه شخص مرده به همنشينى زنده ‏ها نيازمند است.


سخن آن حضرت در فضيلت شب قدر

روايت شده: در شب قدر آن حضرت نمى‏گذاشت افراد خانواده‏اش به خواب روند، و با كم غذا دادن به ايشان، آنان را بيدار نگاه مى‏داشت، و براى اين منظور در روز قبل مواردى را آماده مى‏كرد، و مى‏فرمود:
محروم و زيانكار كسى است كه از خير شب قدر محروم باشد.

سخن آن حضرت در گرامى داشتن ميهمان

روايت شده: مردى نزد پيامبر آمد و از گرسنگى شكايت كرد، آن حضرت فرمود: امشب چه كسى او را سير مى‏كند، حضرت على عليه‏السلام فرمود: اى پيامبر من، آنگاه نزد حضرت فاطمه عليهاالسلام آمده و گفت: اى دختر پيامبر نزد تو چيزى هست؟ فرمود:
نزد ما غذائى جز غذاى كودكان باقى نمانده است، امّا ما ميهمانمان را بر خود مقدم مى‏داريم. سخن آن حضرت در مقدم داشتن همسايه بر خود
از امام حسن عليه‏السلام روايت شده كه فرمود: مادرم حضرت فاطمه عليهاالسلام را در شب جمعه‏اى در محراب عبادت ديدم، همواره در ركوع و سجود بود، تا آنكه طلوع فجر شد، و مى‏شنيدم كه زنان و مردان را نام برده و بسيار براى آنها دعا مى‏كند ولى براى خود دعائى نفرمود، گفتم: اى مادر چرا همانگونه كه براى ديگران دعا مى‏كنى براى خودت دعا نمى‏نمائى؟ فرمود:
پسرم! ابتدا همسايه آنگاه خاندان خود.



سخن آن حضرت در فضيلت مقام مادر

همواره در كنار مادر باش، زيرا بهشت زير پاى مادران است.


سخن آن حضرت در تعيين حدود وظائف زن و مرد

حضرت على و فاطمه عليهماالسلام در مورد تعيين وظائف‏شان در خانه از پيامبر نظرخواهى نمودند، پيامبر كارهاى درون خانه را بحضرت فاطمه عليهاالسلام و كارهاى بيرون خانه را به على عليه‏السلام سپرد، حضرت فاطمه عليهاالسلام فرمود: از سرور و خوشحالى من از اينكه پيامبر مرا از برخورد با مردان معاف كرد كسى جز خداوند آگاه نيست.


سخن آن حضرت در توصيف بهترين مردان و زنان

بهترين شما كسى است كه اخلاقش نيكو بوده و نسبت به همسرش مهربانتر باشد.

روايت شده كه حضرت على عليه‏السلام از حضرت فاطمه عليهاالسلام پرسيد: بهترين زنان كيانند؟ فرمود:
آنانكه مردان را نبينند، و مردان نيز آنان را نبينند.
و در روايتى ديگر اينگونه آمده:
اينكه مردان او را نبينند.
سخن آن حضرت در مورد بهترين چيز براى زن
روايت شده كه پيامبر پرسيد: چه چيز براى زن نيكوست؟ فرمود: مردى را نبيند، و مردى نيز او را نبيند.
و در روايتى ديگر اينگونه آمده:
او مردى را نبيند و مردان او را نبينند.
 

سخن آن حضرت در اهميت حجاب

از حضرت على عليه‏السلام روايت شده كه فرمود: مرد كورى از حضرت فاطمه عليهاالسلام اجازه ورود خواست، ايشان خود را در پوشش قرار داد،پيامبر فرمود:چرا خودت را در پوشش قرار دادى در حاليكه او تو را نمى‏بيند؟ فرمود:
اگر مرا نمى‏بيند من او را مى‏بينم، و او بو را احساس مى‏كند.
سخن آن حضرت در نزديكترين حالت زن نسبت به پروردگارش پيامبر پرسيد: نزديكترين زمانيكه زن نسبت به پروردگارش قرار دارد چه هنگام است؟ فرمود:
نزديكترين زمان زن نسبت به پروردگارش هنگامى است كه در كنج خانه‏اش قرار دارد.
 

سخن آن حضرت در تعيين ساعت اجابت دعا

آن حضرت در روز جمعه به غلام خود مى‏فرمود: بر بلندى قرار گير، آنگاه كه ديدى قرص خورشيد در حال غروب است مرا آگاه كن، تا دعا نمايم.
 

سخن آن حضرت در فضيلت عمل خالص

هر كه خالصترين عباداتش را نزد خداوند بفرستد، او بهترين مصلحتش را براى او مقدّر مى‏فرمايد.
سخن آن حضرت در مورد خرسندى فرشتگان از پيروزى مؤمنان
دو زن در مسأله‏اى از مسائل دينى با يكديگر گفتگو مى‏كردند، يكى دشمن و ديگرى مؤمن، برهان زن مؤمن غالب گرديد، و او بسيار خرسند شد، آن حضرت فرمود:
خرسندى فرشتگان از پيروزى تو بيشتر از خوشحالى توست، و ناراحتى شيطان و يارانش از ناراحتى دشمن تو افزونتر است.

سخن آن حضرت در توصيف مؤمن

مؤمن با نور الهى مى‏نگرد.
 

سخن آن حضرت در فضيلت خوشروئى

روى خندان نسبت به انسان مؤمن آدمى را به بهشت رهنمون مى‏سازد، روى خندان در چهره معاند و دشمن آدمى را از عذاب دوزخ نگاه مى‏دارد.
 

سخن آن حضرت در وظيفه روزه‏ دار

روزه‏ دار آنگاه كه زبان و گوش و چشم و اندامش را حفظ ننمايد، روزه‏اش چه اثرى دارد.

اللّهم عجّل لویک الفرج بازدید : 33 دوشنبه 18 اردیبهشت 1391 نظرات (0)

  خطبتها عليهاالسلام في مرضها لنساء المهاجرين والانصار قال سويد بن غفلة: لمّا مرضت فاطمة عليهاالسلام المرضة الّتي توفّيت فيها، دخلت عليها نساء المهاجرين و الانصار يعدنها، فقلن لها: كيف أصبحت من علّتك يا ابنة رسول‏اللَّه؟
فحمدت اللَّه و صلّت على أبيها، ثم قالت:

خطبه آن حضرت در بيماريش براى زنان مهاجرين و انصار

سويد بن غفله گويد: هنگامى كه حضرت فاطمه عليهاالسلام بيمار شد، به همان بيمارى كه در اثر آن از دنيا رفت، زنان مهاجرين و انصار به عيادت ايشان آمده و گفتند: اى دختر پيامبر خدا با اين بيمارى حالت چطور است؟
آن حضرت حمد و سپاس الهى را گفته و برپدرش درود فرستاد و فرمود:

اَصْبَحْتُ وَاللَّهِ عائِفَةً لِدُنْيا كُنَّ، قالِيَةً لِرِجالِكُنَّ، لَفَظْتُهُمْ بَعْدَ اَنْ عَجَمْتُهُمْ، وَ سَئِمْتُهُمْ بَعْدَ اَنْ سَبَرْتُهُمْ، فَقُبْحاً لِفُلُولِ الْحَدِّ وَ اللَّعْبِ بَعْدَ الْجِدِّ، وَ قَرْعِ الصَّفاةِ وَ صَدْعِ الْقَناةِ، وَ خَطَلِ الْاراءِ وَ زَلَلِ الْاَهْواءِ، وَ بِئْسَ ما قَدَّمَتْ لَهُمْ اَنْفُسُهُمْ اَنْ سَخِطَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ، وَ فِي الْعَذابِ هُمْ خالِدُونَ، لا جَرَمَ لَقَدْ قَلَّدَتْهُمْ رِبْقَتُها وَ حَمَّلَتْهُمْ اَوْقَتُها، وَ شَنَّنَتْ عَلَيْهِمْ عارَتُها، فَجِدْعاً وَ عَقْراً وَ بُعْداً لِلْقَوْمِ الظَّالِمينَ.

وَ يْحَهُمْ اَنَّى زَحْزِحُوها عَنْ رَواسِي الرِّسالَةِ وَ قَواعِدِ النُّبُوَّةِ وَ الدِّلالَةِ، وَ مَهْبِطِ الرُّوحِ الْاَمينِ وَ الطِّبّينِ بِاُمُورِالدُّنْيا وَ الدّينِ، اَلا ذلِكَ هُوَ الْخُسْرانُ الْمُبينُ، وَ مَا الَّذى نَقِمُوا مِنْ اَبِي‏الْحَسَنِ عَلَيْهِ‏السَّلامُ، نَقِمُوا وَاللَّهِ مِنْهُ نَكيرَ سَيْفِهِ، وَ قِلَّةَ مُبالاتِهِ لِحَتْفِهِ، وَ شِدَّةَ وَ طْأَتِهِ، وَ نَكالَ وَقْعَتِهِ، وَ تَنَمُّرَهُ في ذاتِ اللَّهِ.

وَ تَا للَّهِ لَوْ مالُوا عَنِ الْمَحَجَّةِ اللاَّئِحَةِ، وَ زالُوا عَنْ قَبُولِ الْحُجَّةِ الْواضِحَةِ لَرَدَّهُمْ اِلَيْها وَ حَمَلَهُمْ عَلَيْها،وَ لَسارَ بِهِمْ سَيْراً سُجُحاً، لايَكْلَمُ خُشاشُهُ، وَ لا يَكِلُّ سائِرُهُ، وَ لا يَمِلُّ راكِبُهُ، وَ لَاَوْرَدَهُمْ مَنْهَلاً نَميراً صافِياً رَوِيّاً، تَطْفَحُ ضِفَّتاهُ وَ لا يَتَرَنَّقُ جانِباهُ، وَ لَاَ صْدَرَهُمْ بِطاناً وَ نَصَحَ لَهُمْ سِرّاً وَ اِعْلاناً.

  بخدا سوگند صبح كردم در حالى كه نسبت به دنياى شما بى‏ميل و نسبت به مردان شما ناراحتم، آنان را از دهان خويش بدور افكنده، و بعد از شناخت حالشان به آنان بغض ورزيدم، پس چه زشت است كندى شمشيرها و سستى بعد از تلاش و سر بر سنگ خارا زدن، و شكاف نيزه‏ها وفساد آراء و انحراف انگيزه‏ها، و چه زشت است ذخيره‏هائى كه پيش فرستادند، و خداوند بر آنان خشم گرفته و در عذاب جاودانه خواهند بود، بدون شك مسئوليت اين عمل بعهده ايشان بود و سنگينى آن بدوششان است، و ننگ و عارش دامنگيرشان مى‏گردد، پس اين شتر بينى‏بريده و زخم‏خورده باشد، و گروه ستمكاران از رحمت الهى بدورند.

واى بر آنان، چگونه خلافت را از مواضع ثابت و بنيانهاى نبوت و ارشاد، و محل هبوط جبرئيل، و آگاهان به امور دين و دنيا دور ساختند، آگاه باشيد كه اين زيان بزرگى است، و چه عيبى از على عليه‏السلام گرفتند، بخدا سوگند عيب او شمشير براّنش، و بى‏اعتنائى به مرگ، و شدّت برخوردش، و عقوبت دردناكش، و اينكه غضبش در راه رضاى الهى بود.

بخدا سوگند اگر از راه روشن بدور رفته، و از پذيرش طريق مستقيم كناره مى‏گرفتند، آنان را بسوى آن آورده و بر آن وامى‏داشت، و به سهولت براهشان مى‏برد، و اين شتر را سالم به مقصد مى‏رساند، كه راهبرش را دچار زحمت نكند و سواره‏اش را ملول نگرداند، و آنان را به محل آب خوردنى مى‏رساند، كه آبش صاف و فراوان بوده و از آن لبريز باشد و هرگز كدر نگردد، و ايشان را از آنجا سيراب بيرون مى‏آورد، و در پنهان و آشكار برايشان ناصح بود.

وَ لَمْ يَكُنْ يَتَحَلَّى مِنَ الدُّنْيا بِطائِلٍ، وَ لا يَحْظي مِنْها بِنائِلٍ، غَيْرَ رَىِّ النَّاهِلِ وَ شَبْعَةِ الْكافِلِ، وَ لَبانَ لَهُمُ الزَّاهِدُ مِنَ الرَّاغِبِ وَ الصَّادِقُ مِنَ الْكاذِبِ.
وَ لَوْ اَنَّ اَهْلَ الْقُرى امَنُوا وَ اتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَيْهِمْ بَرَكات ٍ مِنَ السَّماءِ وَ الْاَرْضِ وَ لكِنْ كَذَّبُوا فَاَخَذْناهُمْ بِما كانُوا يَكْسِبُونَ، وَ الَّذينَ ظَلَمُوا مِنْ هؤُلاءِ سَيُصيبُهُمْ سَيِّئاتُ ما كَسَبُوا وَ ما هُمْ بِمُعْجِزينَ.
اَلا هَلُمَّ فَاسْمَعْ، وَ ما عِشْتَ اَراكَ الدَّهْرَ عَجَباً، وَ اِنْ تَعْجَبْ فَعَجَبٌ قَوْلُهُمْ، لَيْتَ شِعْرى اِلى اَىِّ سِنادٍ اسْتَنَدوُا، وَ اِلى اَىِّ عِمادٍ اِعْتَمَدُوا، وَ بِاَيَّةِ عُرْوَةٍ تَمَسَّكُوا، وَ عَلي اَيَّةِ ذُرِّيَّةٍ اَقْدَمُوا وَاحْتَنَكُوا؟ لَبِئْسَ الْمَوْلى وَ لَبِئْسَ الْعَشيرُ، وَبِئْسَ لِلظَّالِمينَ بَدَلاً.
اِسْتَبْدَلوُا وَاللَّهِ الذَّنابي بِالْقَوادِمِ، وَالْعَجُزَ بِالْكاهِلِ، فَرَغْماً لِمُعاطِسِ قَوْمٍ يَحْسَبُونَ اَنَّهُمْ يُحْسِنُونَ صُنْعاً، اَلا اِنَّهُمْ هُمُ الْمُفْسِدُونَ وَ لكِنْ لا يَشْعُرُونَ، وَيْحَهُمْ اَفَمَنْ يَهْدى اِلى الْحَقِّ اَحَقُّ اَنْ يُتَّبَعَ اَمَّنْ لاَيهِدّى اِلاَّ اَنْ يُهْدى، فَما لَكُمْ كَيْفَ تَحْكُمُونَ.

   اگر او در محل خلافت مى‏نشست هرگز ثروت دنيوى براى خود قرار نمى‏داد، و از آن بهره فراوانى برنمى‏داشت، جز به اندازه فرونشاندن تشنگى و رفع گرسنگى، و به ايشان مى‏شناساند تا بين زاهد و دنياپرست، و راستگو و دروغگو تشخيص دهند. و اگر ملّتها ايمان آورده و تقوى پيشه كنند بركات آسمان و زمين را بر آنان فرومى‏ريختيم، ولكن آيات الهى را تكذيب كردند و از اينرو آنان را در برابر آنچه انجام دادند گرفتار ساختيم، و كسانى كه از اين گروه ستم نمودند نتايج زشتى كارشان بزودى دامنگيرشان شده و هرگز بر ما غالب و پيروز نخواهند شد.

آگاه باش، بيا و بشنو، هرچه زندگى كنى روزگار عجائبى را بتو نشان خواهد داد، و اگر تعجب كنى، گفتار اينان تعجب‏آور است، اى كاش مى‏دانستم كه به چه پناهگاهى پناهنده شده، و به كدام ستونى تكيه داده، و بر كدام فرزندانى تجاوز نموده و استيلا جسته‏اند؟ چه بد رهبر و دوستى را انتخاب كرده‏اند، و براى ستمكاران بد بدلى است.

بخدا سوگند، بجاى پرهاى بزرگ، روى بال دم را انتخاب، و بجاى پشت، دم را برگزيدند، ذليل گردد قومى كه مى‏پندارد با اين اعمال كار خوبى انجام داده است، بدانيد كه اينان فاسدند اما نمى‏دانند، واى بر اينان، آيا كسى كه هدايت يافته سزاوار پيروى است، يا كسى كه هدايت نيافته و نيازمند هدايت است، واى بر شما چگونه حكم مى‏كنيد.

اَما لَعَمْرى لَقَدْ لَقَحَتْ، فَنَظِرَةٌ رَيْثَما تُنْتِجُ ثُمَّ احْتَلِبُوا مِلْاَ الْقَعْبِ دَماً عَبيطاً وَ ذِعافاً مُبيداً، هُنالِكَ يَخْسَرُ الْمُبْطِلُونَ وَ يَعْرِفُ التَّالُونَ غِبَّ ما اَسَّسَّ الْاَوَّلُونَ، ثُمَّ طيبُوا عَنْ دُنْياكُمْ اَنْفُساً وَاطْمَئِنُّوا لِلْفِتْنَةِ جاشاً، وَ اَبْشِرُوا بِسَيْفٍ صَارمٍ وَ سَطْوَةٍ مَعْتَدٍ غاشِمٍ، وَ بِهَرَجٍ شامِلٍ، وَ اسْتِبْدادٍ مِنَ الظَّالِمينَ، يَدَعُ فَيْئَكُمْ زَهيداً، وَ جَمْعَكُمْ حَصيداً، فَيا حَسْرَتا لَكُمْ، وَ اَنَّى بِكُمْ وَ قَدْ عُمِّيَتْ عَلَيْكُمْ، اَنُلْزِمُكُمُوها وَ اَنْتُمْ لَها كارِهُونَ.
قال سويد بن غفلة: فأعادت النساء قولها عليهاالسلام على رجالهنّ، فجاء اليها قوم من المهاجرين و الانصار معتذرين، و قالوا: يا سيدة النساء لو كان أبوالحسن ذكر لنا هذا الامر قبل أن يبرم العهد و يحكم العقد لما عدلنا عنه الى غيره.
فقالت عليهاالسلام: اِلَيْكُمْ عَنّى، فَلا عُذْرَ بَعْدَ تَعْذيرِكُمْ، وَ لا اَمْرَ بَعْدَ تَقْصيرِكُمْ.

   بجان خودم سوگند، نطفه اين فساد بسته شد، در انتظار باشيد تا اين مرض فساد در پيكر جامعه منتشر شود، آنگاه از پستان شير خون تازه و زهرى هلاك‏كننده بدوشيد، در اينجاست كه رهپيمايان راه باطل زيانكار شده، و آيندگان عاقبت اعمال گذشتگان را مى‏يابند، آنگاه جانتان با دنيايتان، و قلبتان با فتنه‏ها آرام مى‏گيرد، و بشارت باد شما را به شمشيرهاى كشيده و حمله متجاوز ستمكار، و به هرج و مرج عمومى و استبداد زورگويان، كه حقوقتان را اندك داده و اجتماع شما را بوسيله شمشيرهايش درو خواهد كرد، پس حسرت بر شما باد كه كارتان به كجا مى‏رسد، آيا من مى‏توانم شما را به كارى وادارم كه از آن روى گردانيد.

سويد بن غفله گويد: زنان سخنان آن حضرت را براى شوهرانشان بازگو كردند، گروهى از مهاجرين و انصار براى عذرخواهى نزد ايشان آمده و گفتند: اى سرور زنان، اگر حضرت على عليه‏السلام اين مطالب را قبل از بيعت با ابوبكر برايمان مى‏گفت كسى را بر او ترجيح نمى‏داديم. آن حضرت فرمود: از نزدم دور شويد، بعد از ارتكاب گناه و سهل‏انگارى، عذرخواهى براى شما مفهومى ندارد.
اللّهم عجّل لویک الفرج بازدید : 34 دوشنبه 18 اردیبهشت 1391 نظرات (0)

  خطبتها عليهاالسلام لقوم غصبوا حق زوجها عليهماالسلام روى أن بعد رحلة النبى صلى الله عليه و آله و غصب ولاية وصيّه، احتزم عمر بازاره و جعل يطوف بالمدينة و ينادى: ان ابابكر قد بويع له، فهلمّوا الى البيعة، فينثال الناس فيبايعون، حتى اذا مضت أيام أقبل فى جمع كثير الى منزل على عليه‏السلام فطالبه بالخروج، فأبى، فدعا عمر بحطب و نار و قال: والذي نفس عمر بيده ليخرجن أو لا حرقنه على ما فيه- الى ان قال:- و خرجت فاطمة بنت رسول‏الله صلى الله عليه و آله اليهم، فوقفت على الباب ثم قالت:

لا عَهْدَ لي بِقَوْمٍ اَسْوَءَ مَحْضَرٍ مِنْكُمْ، تَرَكْتُمْ رَسُولَ‏الّلهِ جِنازَةً بَيْنَ اَيْدينا، وَ قَطَعْتُمْ اَمْرَكُمْ فيما بَيْنَكُمْ، فَلَمْ تُؤَمَّرُونا وَ لَمْ تَرَوْا لَنا حَقَّنا، كَأَنَّكُمْ لَمْ تَعْلَمُوا ما قالَ يَوْمَ غَديرِخُمٍّ.
وَاللَّهِ لَقَدْ عَقَدَ لَهُ يَوْمَئِذٍ الْوَلاءَ، لِيَقْطَعَ مِنْكُمْ بِذلِكَ مِنْهَا الَّرجاءَ، وَ لكِنَّكُمْ قَطَعْتُمُ الْاَسْبابَ بَيْنَكُمْ وَ بَيْنَ نَبِيِّكُمْ، وَ اللَّهُ حَسيبٌ بَيْنَنا وَ بَيْنَكُمْ فِى الٌدْنيا وَالْاخِرَةِ.

خطبه آن حضرت براى مردمى كه حق شوهرش را غصب كردند

روايت شده: بعد از رحلت پيامبر و غصب شدن ولايت وصى آن حضرت، عمر شمشير به كمر بسته و دور شهر مدينه مى‏چرخيد و مى‏گفت: با ابوبكر بيعت شده است، بشتابيد به بيعت كردن با او، مردم از هر طرف براى بيعت مى‏آمدند، چند روز كه گذشت همراه با گروه كثيرى به در خانه حضرت على عليه‏السلام آمده و خواستار خروج ايشان از منزل شد، ايشان امتناع كرد، عمر خواستار هيزم و آتش گرديد و گفت: سوگند به كسى كه جان عمر در اختيار اوست يا خارج مى‏شود يا او را با تمامى اهل خانه آتش مى‏زنم- تا آنجا كه گويد:

- و حضرت فاطمه عليهاالسلام بسوى ايشان آمده و كنار درب خانه ايستاد و فرمود: ملتى را همانند شما نمى‏شناسم كه اينگونه عهدشكن و بد برخورد باشند، جنازه رسول خدا را در دست ما رها كرديد و عهد و پيمانهاى ميان خود را بريده و فراموش نموديد، و ما را به فرمانروائى نرسانده و حقّى را براى ما قائل نيستيد، گويا از حادثه روز غديرخم آگاهى نداريد.

سوگند بخدا كه پيامبر در آن روز ولايت حضرت على عليه‏السلام را مطرح كرد و از مردم بيعت گرفت تا اميد شما فرصت‏طلبان را قطع نمايد، ولى شما رشته‏هاى پيوند معنوى ميان خود و پيامبر را پاره كرديد، اين را بدانيد كه خداوند در دنيا و آخرت بين ما و شما داورى خواهد كرد.

تعداد صفحات : 2

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    نظرسنجی
    نظرتون درباره ی سایت چیه؟؟
    تاحالا چی جوری به هیئت کمک کردین؟؟
    آمار سایت
  • کل مطالب : 14
  • کل نظرات : 2
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 2
  • آی پی امروز : 1
  • آی پی دیروز : 1
  • بازدید امروز : 2
  • باردید دیروز : 0
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 2
  • بازدید ماه : 2
  • بازدید سال : 5
  • بازدید کلی : 4,662
  • کدهای اختصاصی
    کد لوگوي ما